سلام بر معشوق
که چهره اش قمر و چشم او ستاره ی اوست
سلام بر عشق
که قطره قطره ی اشک شبانه چاره ی اوست
به چشم یار سلام
که سوز ما ز نگاه وی و شراره ی اوست
وقتی تو روئیای شبانه ام باشی شـــــب زیباترین سمبل وجودم می گردد
چندیست بی حضورت بی سبب شکسته ام ای صفا بخش محفل تنها ترین تنهایی ام و
چون ستاره
بی فروغی تنها
در شب پرسه زده ام بی آنکه معنای سیاهش را اندکی حتی درک کنم
واژه ها گاهی مفهومشان را بر باد می دادند و خنده ها بی لبی تنها به صدا
در می آمدند و دل گریان
و تو می دانی چرا
زیباترین خوابی که تا ابد هیچ تعبیری ندارد:
از اکنون تا ابدی که خواهد آمد
"بدان به تو محـــتاجم"